خبر دارید؟


خبر  داری امروز چه خبره؟

عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همه ی اهل حرم می دانند

بعد عباس دگر آب سراب است،سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است،رباب

#سیدحمیدرضا_برقعی

خبر نداری؟ بگم؟ تاحالا فکر کردی اگر دست نا محرم به خانوادت بخوره چی میشه؟!

خواهرت، عروست؟

این عروس فاطمه است.... زینب کبراست...

مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن، شیر می ریزد بِهم
حق بده این چشمها را تیر می‌ریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم..😭😭😭😭


ببخشید...
شرمندم...😭

ناله هایت از دل ارباب قوت را گرفت
یک شهاب آسمانی ماه عترت را گرفت
بعد تو بی حرمتی ها به حرم آغاز شد
خوب شد تیری رسید و هر دو چشمت را گرفت😭😭😭😭


چرا هیئت مخصوص بانوان نداریم؟!

سلام مهربون، حالت خوبه؟

چقدر سخته این روزا نه؟ منم بهت تسلیت می گم...

می خواهم با هات مشورت کنم. حوصله داری؟

شهر شما هیئت برای بانوان داره؟

به نظرت چرا هیئت مخصوص بانوان نداریم؟ مشکل فقهی وجود داره؟

نظرتون چیه روی این مسئله کار کنیم؟!

پیشنهاد های خودتون را برای من ارسال کنید.

(برای ارسال پیشنهاد به ادامه مطلب و نظرات مراجعه کنید)

آینده ذهن : امواج مغزی - قسمت آخر

تا حالا فکر کردید اگر می شد آدم ها یا حیوانات را کنترل کرد چی می شد؟ یا این که افکار آدم ها را متوجه بشید، چیز هایی که میبیند را به ذهن یکی دیگر ارسال کنید  و دست و پا های او را حرکت بدهید؟ یا ذهن خودتان را با دیگران به اشتراک بگذارید( اشتراک گذاری در صنعت کامپیوتر به این معناست که اطلاعاتی مثل عکس فیلم متن و.. را جوری قرار دهیم که همه افراد به آن دسترسی داشته باشند اصطلاحا آن را به اشتراک گذاشته اییم) حالا فکر کنید دانش، ذهن، یا حتی چیز هایی که می شنوید را به اشتراک بگذارید. گوش شما بشنود اما یک مغز دیگر پردازش کند و در نتیجه پاسخ پردازش به یک مغز دیگر برسد.

فاجعه رخ می دهد!

فنجانی شعر؛ کمی نجوا

سلام دوستان؛

صدای پایه قافله ایی که به سمت نور می روند شنیده می شود. کاش می شد کمی آهسته تر... این شعر ها را (اگر بشود اسمش را شعر گذاشت) بداهه و گفته ام، شایت صرفا احساس باشد نه شعر... یک نجوای ساده؛ دلم به درد می آید وقتی یک نفر می خواهد راجع به اسلام تحقیق کند و بعد از سرچ کردن مسلمان شیعه به تصاویر خون و قمه زنی برخورد می کند. لطفا از کپین اهداء خون شیعه همایت کنید.


چشم پر ناز تو بر من نکند میل آری؟
به کجا راه برم, غرق تمنا باشم...