خیلی وقتها تو استانداردها و روشهای مدیریت پروژه به توصیههای متناقض بر میخوریم. شاید برای شما هم پیش آمده باشه، مثلا تو خیلی از چهارچوبهای چابک با تشویق اعضای تیم پروژه مخالفیم، در حالی که داشتن نظام تشخیص و تشویق تو PMBOK لازمه!خوب، حالا کدوم درست میگه؟ باید چیکار کنیم؟
یا مثلا داشتن تعریفهای دقیق و شفاف از نقشها و مسئولیتها تو PRINCE2 واجبه (از اصول زیربناییه)، در حالی که مثلا تو تیم تولید اسکرام تعریف هیچ نقش و سمتی مجاز نیست، همه مثل هم هستن. کدوم درست میگه؟ با من همراه بشید تا به این سوال پاسخ بدم
موارد متناقض اینچنینی زیاد میبینیم و شاید این سوال براتون پیش بیاد که کدوم درست میگه. جواب هم سادهس: سوال درست نیست!
اره، چنین سوالی اصلا درست نیست. هیچکدوم از اونها درست یا غلط نیستن. ماجرای مهم اینه که سیستمی پیوسته، سازگار و موثر داشته باشیم. PMBOK طوریه که برای حفظ سازگاری و پیوستگیش نیاز به نظام تشخیص و تشویق داریم و خیلی از چهارچوبهای چابک طوری هستن که چنین چیزی سازگاریشون رو به هم میزنه. موارد دیگه هم همینطور هستن.
حالا دلیل اصلی نوشتن این مطلب این نبود که بگم چنین سوالی درست نیست، دلیل اصلیش این بود که بگم تا چه حد مهمه که نظامی که آدم استفاده میکنه التقاطی نباشه. کسایی که مثلا سعی میکنن از چهارچوبی مثل اسکرام استفاده کنن، ولی یکی دو قسمت اون رو حذف میکنن چون اعتقاد دارن که برای محیطشون مناسب نیست یا کسایی که مثلا سعی میکنن از پمباک و پرینس۲ استفاده کنن و بعد چنتا چیز که براشون سخته یا خوشآیند نیست رو به بهانه اینکه بومی نیست یا برای محیط اونها کاربردی نیست حذف میکنن، به احتمال خیلی زیاد سازگاری و پیوستگی اون سیستم رو به هم میزنن و به همین خاطر احتمال اینکه نتیجه بده خیلی کمه.